سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادران، کسی است که هرگاه او را از دست بدهی، پس از او زندگی را دوست نداشته باشی . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط تندیس تنهایی در 86/12/14:: 1:30 صبح
غرورم را زیر چکمه های التماس می شکنم
آفتاب را به دلم دعوت می کنم
تا هر ناپاکی را در دلم بسوزاند
و تمام تاریکی های قلبم را چون روز روشن سازد
و سوگند یاد می کنم
به چشمان روشنت
_ چشمانی که از آفتاب هم روشن ترند _
که تمام زمزمه های قلبم را صادقانه با تو بگویم

سینه ام را باز می کنم
و می گذارم تا زیر بارش بی امان عاطفه ام
زیر بارشی که از جنس زمزم است
پاکیزه و همیشه جوشان؛
                مطهر شود

دلم را به دست باد می سپُرم
تا همسفر صبا باشد
و بیاید تا زنده رود
آنجا که رسید
غسلی کند در زنده رود ِ زمزم گونه ی قلبت
و سلامی دهد تو را
و پیغام مرا برساند

و تو ای محبوبه ترینم!
مثل همیشه
مهربانانه و با گذشت
مثل همین چند روز پیش که مرا بخشیدی
بی منت؛
گو ش فرا ده
_ هر چند حنجره ی این صدا
این صدای خسته
این صدا
که پائیزی ترین صدای یک دل است
را نه لیاقت گفتگوی توست
نه یارای آن را دارد _
اما تو به آن گوش فرا ده!
زیرا که تو نه تنها زبان ِ نگاهم را می دانی
که زبانِ دلم را نیز خوب می فهمی

این صدا
صدای قلبی است که عاشقانه با تو گریست
هر چند پس از تو
دستانش به عشقی عادت گونه آلوده بود
هر چند که هر چه دوست داشت گفت
بی مضایقه و شاید بی رحمانه

اما می خواهم باور کنی
که این بغض
این بغض که غروری دیوار گونه داشت
و با هزار من غصه هم نمی شکست
چند روزیست که با هر تلنگری
با هر تلنگری که تو را به یاد من بیاورد
و شرمساری ام را؛
می شکند
و بارانی می کند روح مرا

آری؛ محبوبه ترین من!
می خواهم بدانی
هر چند دیرزمانیست که دیگر مثل منِ دیروزم نیستم
اما هنوز
مثل زمستان هشتاد و چهارم
هنوز مثل آن زمستان خزان زده
هر لحظه بی تو
می شکنم ...

راستی می خواهم
تمام فصل های سال را بردارم
و جایشان را _ یک به یک _ سپید بگذارم
مثل زمستان
که بسیار دوستش می داری
اما ای نازنین ترین!
با بغض ابدی زمستانی ام چه کنم؟
کلمات کلیدی :

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >